جدول جو
جدول جو

معنی لب سپید کردن - جستجوی لغت در جدول جو

لب سپید کردن(سِ کَ / کِ فُ تَ)
دندان سپید کردن. کنایه از تبسم کردن باشد یعنی نیم خند شدن. (برهان) :
زان تا لبی سپید کند هر سیه زبان
دردا که چون زبان قلم گشت دفترم.
سید حسن غزنوی
لغت نامه دهخدا
لب سپید کردن
تبسم کردن: زان تالبی سپید کند هر سیه زبان دردا که چون زبان قلم گشت دفترم. (حسن غزنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار